بهترین وبلاگ برنامه آنلاین و جوک و سرگرمی

ساخت وبلاگ

سلام.)

دوستان برای ساخت یک فروشگاه بدون حتی 1ریال خرج کردن و کسب درآمد از اون ب لینک زیر کلیک کنید

اینجا کلیک کنید

بهترین وبلاگ برنامه آنلاین و جوک و سرگرمی...
ما را در سایت بهترین وبلاگ برنامه آنلاین و جوک و سرگرمی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسام ds-ontv بازدید : 241 تاريخ : جمعه 23 اسفند 1392 ساعت: 2:06

سلام.)

دوستان بزودی (تیوی آنلاین سایت هم براه می افتد زیاد سخت نگیرید و تااون موقع جوک های سایتو ببینید و هرروز برای سرگرمیهای جدید ما ب سایت ما سربزنید.حسام......

بهترین وبلاگ برنامه آنلاین و جوک و سرگرمی...
ما را در سایت بهترین وبلاگ برنامه آنلاین و جوک و سرگرمی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسام ds-ontv بازدید : 274 تاريخ : جمعه 23 اسفند 1392 ساعت: 1:27

زنگ زده میگه: مهندس سی دی ویندوز خوب داری؟

میگم: میخوای چیكار؟

میگه: جای طلب از یه یارو نوت بوكشو برداشتم - فقط این ویندوزش خیلی قدیمیه - حتی مای كامپیوترم روش نصب نیس

میگم: مارك و مدلش چیه؟

میگه: چیزی ننوشته - فقط رو درش عكس یه سیب گاز زده كشیده

:|




یکی از اعصاب خوردکن ترین سوژه های اوایل مهر:

موضوع انشاء:

تابستان خود را چگونه گذراندید؟

:| |:




وقتى برای كسى فاتحه ميخونى,,باانگشتت روی قبرش ضربه ميزنين این كار درواقع:

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

همون لايک زدن ب روح شخص مرحومه...:)))))




بیایم ظاهر بین نباشیم !

بعضیا ممکنه در ظاهر بیشعور بنظر بیان

اما وقتی باشون میگردیم و بیشتر میشناسیمشون

می بینیم که باطنن هم بیشعورن :)))



بچه ها بیایم از این به بعد سر سفره شام و ناهار از پدر و مادرای مردم تعریف کنیم قبل اینکه مامان بابامون از بچه‌های مردم تعریف کنن:))



همه با هم یک دقیقه سکوت برای دوستانی که فردا باید برن مدرسه :))))




صبح بابام رسوندم تا ترمينال ، منم اصلا حواسم سر جاش نبود و فكرم 1000 جا مشغول بود . رسيديم ترمينال موقع پياده شدن ي 5000 توماني در آوردم گفتم آقا اينم كرايتون ..

وقتي پياده شدم تازه فهميدم چكار كردم . بابا هم ديگه پولو پس نداد :((



بچه ها یه سوالی ذهنمو مشغول کرده قشنگ در موردش فکر کنید نتیجشو کامنت کنید لطفا

.

.

.

.

.

.

.

.

.

فکر کن موقع امپول زدن عطست بگیره چی میشه اونوقت؟؟؟؟؟:?



دیشب میخواستم تریپ اعصبانیت و پولداری بردارم،گوشیمو پرت کردم رو مبل لامصب کمونه کرد کم مونده بود بیوفته زمین! 

قلبم اومد تو حلقم :((



یه بار با داداشم رفتیم بیرون .... دنبال یه مغازه لباس فروشی بودیم .... یکی پیدا کردیم و من اون ور خیابون رو به رو مغازه پارک کردم ماشین و .... یه لحظه توجهم به ماشین پشت سرم جلب شد که 4 نفر توش بودن داشتن چپ چپ نیگام میکردن ..... من توجهی نکردم و رفتم تو مغازه ..... همین جور که داشتم جنس های مغازه رو نیگاه میکردم نظرم به سمت ماشین جلب شد ...... من درجا جلو سف پمپ بنزین پارک کرده بودم و ملت پشت ماشین من حیرون ......... :دی



داداشم خوابیده بود جلو تلویزیون و راز بقا نگاه میکرد یهو داد زد افروز بیا این صحنه رو ببین باحاله منم سریع قوطی شیرموزو برداشتم رفتم پیشش از شدت هیجان که الان شیره آهو رو میگیره داشتم به قوطیه فشار میووردمو نی رو زدم توش یهو دیدم هرچی شیرموزه داره میریزه رو فرش هول شدم گرفتمش بالا سر داداشم کم مونده بود یه راز بقا تو خونمون را ه بیفته



بچه که بودم دوست داشتم همه کار هام رو خودم انجام بدم ! یه جورایی مستقل بودم ( 4 ساله بودم قضیه مال اون موقع هاست ) بعدش هر وقت کسی میخواسته بند کفش هام رو برام ببنده با افتخار میزدم تو گوشش و میگفتم محمد رضـــــا خودش !

هر کس هر لطفی بهم میخواسته بکنه میزدمش و میگفتم محمد رضا خودشــــــــــــــــــ !!!! =)))))



بچه خواهرم 5 سالشه نه گذاشته نه ورداشته برگشته پرو پرو به بابام نيگا كرده ميگه بابا بزرگ يه ميمون(منظورش عروسك بود)خريدم قد تو بابام كم نياورد گفت اين دفعه خواستي بري بخري سايز بابای الدنگتو بخر بچه :|

بعد دید من دارم زیرزیرکی میخندم یه پس گردنی هم به من زد :|




حالا تصور کن که :

غروب جمعه باشه، غروب 31 شهریورم باشه، محصل هم باشی!!

عاخ عاخ دلم کباب شد !!! :)))))))))))))))


بهترین وبلاگ برنامه آنلاین و جوک و سرگرمی...
ما را در سایت بهترین وبلاگ برنامه آنلاین و جوک و سرگرمی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسام ds-ontv بازدید : 273 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1392 ساعت: 21:09

حداقل هر 39 روز یک بار از دوستانتان خبر بگیرید
که اگر مرده بود به چهلمش برسید
/
آیا میدانید
با حذف جمله " خوب ، دیگه چه خبر " از زبان پارسی
ارزش سهام مخابرات با کاهش ۸۰ درصدی مواجه میشود؟

/
لذت بردن یعنی بری مهمونی ،
دخترشون برات شربت بیاره ،
آروم بگی : خودتون درست کردین ؟
اونم با عشوه بگه : بله ، نوش جان
بعدش تو بگی : نمی خورم ، مرسی
/
شب جلو تلویزیون خوابم برده بود
مامانم ساعت 2 نصفه شب اومد پتو انداخت روم
بوسم کرد ، کلی هم قربون صدقم رفت
بعد موقع رفتن پامو لگد کرد
داد زدم : اهههههههههههه . . . پام داغون شد
جواب داد : خاک تو سرت کنن ، آخه اینجا جای خوابه ؟

/
برداشت پدر و مادر از تحصیل در دانشگاه :
" این همه درس خوندی ،
درِ یه نایلون رو نمیتونی‌ باز کنی ‌! "
/
باز یه سوالی مغزمو پریشون کرده
چرا جمعه انقدر به شنبه نزدیکه
ولی شنبه انقدر از جمعه دوره ؟

/
عمو زنجیر باف جان
ضمن عرض سلام و خسته نباشید
جهت زحمات بی دریغ شما بزرگوار
یک گِلگی داشتم از حضورتون . . .
شما که زنجیر ما رو بافتی . . .
پَه چرا پشت کوه انداختی ؟
مشکلتون دقیقاً چی بود ؟
مرض داشتید این همه زنجیر
بافته شده رو پشت کوه انداختید ؟
/
فقط یه ایرانی اونم از نوع تهرانی
می­تونه از دود شهر فرار کنه
تا بره شمال هوای تازه تنفس کنه ،
بعد اونجا هی تند تند قلیون بکشه !

/
فقط یک زن ایرانی می­تونه
روزی چند ساعت برنامه آشپزی نگاه کنه
و چند تا دفتر هم پر کرده باشه
و آخرش همون کوکوسبزی همیشگی رو
برای شوهرش درست کنه !
/
هیچ وقت کار امروز رو به فردا ننداز . . .
فردا یه عالمه کار داری
قشنگ بندازش واسه دو سه هفته دیگه
که خیالتم راحت باشه

/
توی شهربازی توی بعضی از این وسایل بازیش
باید یه دکمه " غلط کردم" هم بزارن
/
دختر : بابا می­تونم برم پیش دوستم درس بخونم ؟
بابا : نه نمیشه . . . برو اتاقت درس بخون
دختر : چرا آخه بابا ؟
پدر : واسه این که سالها پیش
مامانت هم میومد پیش من درس بخونه

بهترین وبلاگ برنامه آنلاین و جوک و سرگرمی...
ما را در سایت بهترین وبلاگ برنامه آنلاین و جوک و سرگرمی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسام ds-ontv بازدید : 251 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1392 ساعت: 21:09


بهترین وبلاگ برنامه آنلاین و جوک و سرگرمی...
ما را در سایت بهترین وبلاگ برنامه آنلاین و جوک و سرگرمی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسام ds-ontv بازدید : 242 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1392 ساعت: 21:08

تو جمع خونواده نشسته بودیم.

داشتم حرف میزدم که آخرش گفتم "دو نقطه دی"!!

بابام بلند شد زد پس کله ام گفت خولامصب اینجا دنیای واقعیه نه 

مجازی ، یه پوزخندم بزنی میفهمیم داری

میخندی جو زده!



هشدار به مردای ایرانی:

بزودی مردان چینی , با توقع ناچیز , کم اشتها , زبان کوتاه و بدون قوم و 

خویش با عمری اندک وارد

کشور می شوند.


تو شرکت بودم يه هو رئیسم از تو اتاقش گفت: سعید جووون...بلند گفتم جانم؟ گفت خیلی میخوامـــت....گفتم منم همینطور....گفت پیش ما نمیای؟؟؟؟ گفتم چرا..حمتاً..نوکرتم هستم داداش از پشت میز بلند شدم برم تو اتاقش..به در اتاقش که رسیدم دیدم داره با تلفن حرف میزنه با سعید دوستش

و من از شدت ضایگی دیوارو گاز گرفتم.

:|


یکی‌ از پسرای فامیلمون که واسه تحصیل رفته بود فرنگ (همون خارجه) و اونجا هم غیر از عیاشی و خوشگذرونی درسی‌ نخونده بود وقتی‌ برگشت همه فامیلا جمع شده بودن خونشون یکی‌ از بابای پسره میپرسه ایشون چه مدرکی‌ گرفتن باباش هم میگه پسرم (آّر بی‌RB) گرفته همه هم تشویق می‌کنن یکی‌ از عموهاش که خودشPHD داره پرسید ببخشید این آّر بی‌ چه مدرکیه من نشنیدم بابای پسره هم گفت یعنی‌ ریدی برگرد :|



ما یه پسرخاله کوچولو داشتیم وقتی سگ و توله هاشو نشونش میدادیم "میگفتیم توله سگا رو ببین" فک میکرد داریم بهشون فش میدیم میگفت تورو خدا بهشون فش ندید گناه دارن :| :) 



بچه محلمون رفته بود خواستگاری خلاصه دختر تا چایی رو میاره ابن بنده خدا داشته هلو میخورده که هول میشه هسته هلو رو قورت میده ! 

اون شب به خیر وخوشی میگذره ولی این بنده خدا فرداش مصیبتی داشته سر پس دادن این هسته تو wc تا یه هفته اونجاش اوف شده بود پماد میمالید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بهترین وبلاگ برنامه آنلاین و جوک و سرگرمی...
ما را در سایت بهترین وبلاگ برنامه آنلاین و جوک و سرگرمی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسام ds-ontv بازدید : 244 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1392 ساعت: 21:01


یه روز غضنفر میره مهمونی ، صابخونه یه سگ داشت که اسمش لویی بود . سگه میره زیر صندلی غضنفر میشینه .
 یه هو غضنفر بدجوری گ...ش میگیره. با خودش فکر می کنه اگه بگ...ه صابخونه فکرمی کنه که لویی گو...ده .
غضنفر یه کم از گ...ش رو ول کرد صابخونه سریع به لویی گفت :
- لویی برو تو حیاط ، ولی لویی تکان نخورد .
غضنفر که خیالش راحت شد که میافته گردن لویی یهکم دیگه گ...ید .
صابخونه باز سریع به لویی گفت :
- لویی برو تو حیاط ، ولی بازلویی نرفت .
غضنفراین دفعه با خیال راحت تمام گ...ش رو ول کرد.
صابخونه یه هو داد زد :
- لویی ، حتما می خوای این آقا سرت برینه !!

یارو زنش رو میزنه فرداش قصاب محل بهش میگه سلام ضعیف کش!شک میکنه دوباره زنشو میزنه.فرداش قصاب میگه سلام ضعیف کش شکاک!
میره به مادرش میگه زنم با قصاب رابطه داره ؟!!فرداش قصابه میگه سلام ضعیف کش شکاک بچه ننه

قضيه عمل كردن دماغ دخترا داره جدي ميشه در حد ختنه كردن پسرا
یه دفعه از پدربزرگم پرسیدم چه وقتی بیشتر از همیشه ضایع شدی؟ گفت: «اون قدیما وقتی که هنوز خیلی جوون بودم و تو دهاتمون زندگی می‌کردم، یه روز دختر خالم اومد در خونمون و گفت: بیا بریم خونه ما، اونجا خالیه! من هم خوشحال شدم و دنبالش رفتم.
وقتی در رو باز کردیم و رفتیم تو دیدم که راست گفته، هیچ کس تو خونه نبود. دختر خالم گفت: من می‌رم تو اتاق تو هم 5 دقیقه دیگه بیا تو. منم 5 دقیقه دیگه رفتم تو دیدم همه می‌گن: تولد تولد تولدت مبارک..! » پدربزرگ به اینجا که رسید دیگه حرفی نزد. ازش پرسیدم:خوب که چی؟ چه ربطی داشت؟ گفت: « آخه لخت رفته بودم تو!! »

بعد یه سری نوابغ هم هستن تو کلاس که، مثلا استاد میگه یه چیزی رو همین الان حل کنید ، بعد که اینا زود حل میکنن، به نشانه این که ما زودتر حل کردیم، خودکارشون رو همچین صدا دار میندازن رو میز که توجه بقیه جلب شه که آره بابا، ما زودتر نوشتیم :| شما سوکسین :|
این ها هم مجرم نیستند ، بیمارند، فقط بهشون لبخند بزنین :)

امروز صبح وایسادم کنار خیابون تاکسی بگیرم ، یه لکسوز کنارم وایساد ؛ ما رو میگی خودمونو جمع جور کردم و با خودم گفتم بابا تو این شهر هم پیدا میشن کسانی که جلوی ما پسرا ترمز کنن که یهو در باز شد و دیدم مامانه شلوار بچه شو کشیده پایین میگه جیش کن پسرم جیش کن آفرین !!!

یک فضانورد روسی و یک جراح مغز روسی روزی درباره ی مذهب بحث می کردند.جراح مسیحی بود و فضانورد بی اعتقاد. فضانورد گفت:«من بارها به فضا رفته ام ولی هیچ وقت خدا یا فرشته ای ندیده ام.» جراح جوابش داد:«من مغزهای زیرک زیادی شکافته ام ولی هرگز حتی یک فکر در آنها ندیده ام. ولی این دلیل آن نیست که فکر وجود ندارد.» پس هرچه را که با حواسمان نتوانیم بیابیم دلیل برعدم حضورش نیست.

رفتم در خونه داییم از زن دایی پرسیدم : دایی اومده ؟
گفت : چی چی آورده ؟
مثل این مونگل ها یه کم فکر کردم ! گفتم : قرار بوده چندتا وسیله برقی بیاره !
دوباره گفت : بخور و بیا !
تازه فهمیدم سر کارم !
:|

بهترین وبلاگ برنامه آنلاین و جوک و سرگرمی...
ما را در سایت بهترین وبلاگ برنامه آنلاین و جوک و سرگرمی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسام ds-ontv بازدید : 264 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1392 ساعت: 21:00

رتبه اول سوانح رانندگی دنیا رو داریم ولی تا سپر 2تا ماشین میخوره به هم 2000 نفر جمع میشن با تعجب نگاه میکنن!!!
قدیما ظرف یکبار مصرف نبود,
دختر همسایه 2 بار میومد،
یه بار نذری میاورد، یه بار هم میومد واسه ظرفش،
آدم فرصت فکر کردن و تصمیم گیری داشت...

خانه ی سينما رو تعطيل كردين، جدايي نادر از سيمين افتخار آفريد...
خوب بزنيد اين فدراسيون فوتبال رو هم تعطيل كنين، شايد قهرمان جام جهاني شديم!!
ﻭﻗﺘﻲ 5 ﺛﺎﻧﻴﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ آﻻﺭﻡ ﻣﻮﺑﺎﻳﻞ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﻣﻲ ﺷﻢ
ﻭ آﻻﺭﻡ رﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻣﻴﻜﻨﻢ
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻲ ﻛﻨﻢ ﺑﻤﺐ ﺧﻨﺜﻲ ﻛﺮﺩﻡ

یه نفر با چشما و گوشای کاملا بسته در اداره های دولتی فقط از روی بو و رایحه موجود در فضا میتونه ساعت رو حدس بزنه
بوی دهن : 8 الی 9 صبح
بوی نون و خیار : 9 تا 10
بوی عرق: 10 تا 12
بوی جوراب : 12 تا 1
بوی میکس عرق ، جوراب ، گلاب : نماز ظهر
بوی نهار :1 تا 2
بوی آروغ:2 الی 3 بعدازظهر
پسر 24ساله : عزیزم با من ازدواج میکنی؟ دختر 23ساله: احمقِ عوضی ! تو هنوز دهنت بوی شیر میده ! گمشو ! نه که ازدواج نمیکنم !
پسر بچه ی 5ساله: با من اِشتواش میکنی؟ دختر23ساله: وااااااای چه نازی تو! من قربونت بشم ! آره که ازدواج میکنم فدات شم !:

ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه . تادهنشو وا می کرد آب می رفت تو دهنش نمی تونست بگه . دست کردم تو آکواریوم درش آوردم . شروع کرد از خوشالی بالا پایین پریدن . دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو . اینقده بالا پایین پرید خسه شد خوابید . دیدم بهترین موقع تا خوابه دوباره بندازمش تو آب. ولی الان چند ساعته بیدار نشده . یعنی فکرکنم بیدار شده دیده انداختمش اون تو قهر کرده خودشو زده به خواب... 


پسر داييم دوم دبستانه امروز داشتم ازش علوم ميپرسيدم:
" چرا تمساح پستاندار نیست؟ "
بچه هم هرچي نبوغ و استدلال علمی داشتو به کارگرفت و با اعتماد به نفس گفت:
"چون اگه پستان دار بود موقع خزیدن سینه هاش میکشید روی زمین!!"

بهترین وبلاگ برنامه آنلاین و جوک و سرگرمی...
ما را در سایت بهترین وبلاگ برنامه آنلاین و جوک و سرگرمی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسام ds-ontv بازدید : 250 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1392 ساعت: 21:00

بهترین وبلاگ برنامه آنلاین و جوک و سرگرمی...
ما را در سایت بهترین وبلاگ برنامه آنلاین و جوک و سرگرمی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسام ds-ontv بازدید : 231 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1392 ساعت: 20:58

چطوری یک زرافه را در یخچال بگذاریم؟

.

.

... .

.

.

.

.

.

ابتدا در یخچال را باز میکنیم.سپس زرافه را در یخچال میگذاریم و در را میبندیم.

 

۲-چطور یک فیل را در یخچال بگذاریم؟(یه کم فکر کن )

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

نه اشتباه گفتی .اول در یخچال رو باز میکنیم زرافه رو میزاریم بیرون سپس فیل را داخل یخچال میگذاریم.

 

۳-چگونه فیل را داخل ماشین بگذاریم؟

 

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

فیل را از یخچال بیرون بیرون می آوریم و در ماشین میگذاریم.

 

۴-شیر شاه یک جلسه میزاره همه ی حیوونها رو دعوت میکنه . همه میان به جز یه نفر.اگه گفتی کیه؟

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

فیل. چون هنوز تو ماشینه

 

۵-چند نفر میخوان از یه رودخانه پر از تمساح شناکنان برند اون طرف.اونها به سلامت میرند اون طرف.اگه گفتی چرا تمساحها نخوردنشون؟

.

.

.

.

.

.

..

.

.

.

.

.

.

.

.

چون تمساحها رفته بودند جلسه ی شیر شاه.

 

۶-اگه گفتی به یه کرم سبز که سنگ میخوره چی میگن؟

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

کرم سبز سنگ خوار

 

۷-یه نفر تو سرش یه چیز سبز میبینه که سنگ می خوره شبیه کرم هم بوده.اگه گفتی چی بوده؟

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

 

نه کرم سبز سنگ خوار نبوده چون کرم سبز سنگ خوار رفته جلسه شیر شاه.اون مرد خیالاتی شده.

 

۸-جلسه شیر شاه تموم شد.ولی همه حیوونها یه جا جمع شدند میدونی چه اتفاقی افتاده؟

 

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

فیله که سوار ماشین شده بود تصادف کرد و مرد. حیوونها براش ختم گرفتند

 

خدا اموات شما رو هم بیامرزه. برای شادی روح اون فیل

 

مَنْ قَرَاءَ فاتِحَة مَعَ الصّلَواتْ

بهترین وبلاگ برنامه آنلاین و جوک و سرگرمی...
ما را در سایت بهترین وبلاگ برنامه آنلاین و جوک و سرگرمی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسام ds-ontv بازدید : 233 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1392 ساعت: 20:51